با شکل گیری انقلاب اکتبر 1917 (مارکسیستی) درهمسایگی ایران،ضرورت تمرکز قدرت در نظام سیاسی ایران امری منطقی بود که توسط بریتانیا تشخیص داده شد ورضاخان را مامور اجرای آن ساخت. اگر چه منافع این ابر قدرت در دوران مشروطه با ساختار ملوک الطوایفی سازگار بود اما تهدید کمونیست باعث چرخش سیاست انگلیس در ایران شد واین راهبرد نیز جواب داد وایران در فضای متلاطم نظام بین الملل آنزمان، بدون تجزیه وتغییر، ایستادگی نمود.
شرایط تحریم،تهدیدات خارجی وداخلی،وضعیت نابسامان وشکننده اقتصادومعیشت جامعه، تعمیق نارضایتی جامعه،اختلافات درونی در حلقه های اولیه قدرت و دهها مولفه دیگر که حتی شرایط انتخابات ریاست جمهوری در ایران را تحت تاثیر خود قرار داده ومشارکت مردمی را بطور بی سابقه ای کاهش داده و ضرورت تغییر راهبرد ساختارسیاسی در کشور را مشابه دوران بعد از مشروطه یادآوری می نماید.
دموکراسی به سبک غرب لااقل در وضعیت فعلی غیرقابل اجرا است وساختار یک بام ودو هوا، کشور را بسمت تهدیدات جدی سوق داده است،ایران امروز نیازمند تمرکز قدرت در ساختار حکومتی است.
روشنفکران وجریانات سیاسی بویژه اصلاح طلب ها باید از گرفتن ژست دموکراسی دست بردارند و برای منافع ملی کشور شرائط عینی را درک نموده، راهبرد خود را با آن تطبیق بدهند امروز باید کشور را از ساختارملوک الطوایفی خلاص نمود و با تمرکز قدرت، موانع اقتصادی را از سرمردم راه برداشت.

با توجه به تهدیدات داخلی وخارجی، شرائط عینی برای تحقق دموکراسی غربی نه در روانشاختی جامعه ونه در ظرفیت و ساختار ایدئولوژی جمهوری اسلامی فراهم نیست اصرار بر کندن سیبی که نرسیده اقدامی نامعقول است که مانع توسعه و رونق اقتصادی خواهد بود.
دکتر محمد صفری استاد دانشگاه اطلاعات وامنیت ملی