تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۳۹۸ – ۰۷:۳۰
وبلاگ مشرق
چرا بیگناهان در اغتشاشات کشته میشوند؟/ "سلبریتیهای سیاه" مزد بیانیه خود را گرفتند
با "ضارب کودک کار" و امثال آنها چه کنیم تا افکار عمومی در قبال این قضایا دچار تشویش گسترده نشود؟
سرویس سیاست مشرق – «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. هر روز ۰۷:۳۰ با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
چرا بیگناهان در اغتشاشات کشته میشوند؟
رخدادها و آشوبهای تلخ اخیر در کشور غیر از آنکه شهادت تعدادی از مأموران و مدافعان امنیت کشورمان را در پی داشت؛ موجب کشته شدن افراد دیگری هم شده است که برخی از آنها هیچ گناهی نداشتهاند.
اما چرا این اتفاق تلخ رخ داد و چرا گاهی در اغتشاشات شاهد کشته شدن بیگناهان و حتی آسیب دیدن کودکان و افراد مسن نیز هستیم؟!
*در وهله اول و برای ورود به پاسخ، بایستی نظر اردوگاه اصلاحات که قبل از وقوع اغتشاشات نیز صراحتا از "اعتراض خیابانی" دفاع میکرد را در این باره بدانیم.
خانم آذر منصوری، از فعالان اصلاحطلب، چند روز پس از وقوع اغتشاشات در کشور طی یک اظهار نظر سیاسی گفته است: طبیعی است به محض اینکه اعتراضی در این کشور شکل می گیرد مخالفین ایران روی موج آن سوار میشوند و به آن بال و پر میدهند تا بهره برداریهای خود را بکنند.[1]
محمدجواد حجتی کرمانی هم دیگر فعال اصلاحطلب است که در اشاره به آشوبهای اخیر میگوید: نمیتوان اعتراضات را نیز از اغتشاشات تفکیک کرد! باور دارم که مردم حق اعتراض دارند و این کار را انجام می دهند. حال اینکه یک عده فاسد نیز از اعتراضات سوءاستفاده می کنند متاسفانه در همه جای دنیا هست[2]
جدای از اینکه باید از این افراد پرسید چرا اصلاحطلبان با وجود علم به این حقیقت خطرناک پس همچنان بر لزوم "اعتراض خیابانی" تأکید دارند و چرا از مدتها قبل آدرس خیابان را برای حل مشکلات به مردم میدادهاند؛ اما بایستی اذعان کرد که اصلاحطلبان در این زمینه درست میگویند…
این طبیعت خشونتبار اغتشاش، فتنه و "اعتراض خیابانی بدون پیوست" است که در آن حتی با اعمال بیشترین صبر و مدارا از جانب نیروهای امنیتی اما افرادی بیگناه هم آسیب ببینند و یا حتی کشته شوند. و از همین روست که کارشناسان علم ضد شورش تأکید دارند اغتشاش شهری حتی از حمله دشمن به مرزها نیز خطرناکتر است.
زیرا خصلت اصلی اغتشاش شهری؛ عدم توان برای شناسایی دوست از دشمن است و از همه مهمتر اینکه دشمن نیز به این حقیقت آگاه است و به خوبی میداند که اهداف او با پنهان شدن در میان اعتراضات خیابانی، بیش از سنگر گرفتن در پشت یک خاکریز محقق میشود.
جالب است که در تعالیم قرآنی و دینی ما نیز مقوله "نفاق" و پنهان کردن نیت دشمنی در دل! به شدت مورد هشدار است و مفاهیمی مثل منافق و فتنه مورد بزرگترین هشدارها قرار دارند.
"اعتراض خیابانی" البته در ایران با ابعاد دیگری مثل طراحی بیرونی و حمایت یک جریان سیاسی خاص داخلی از شورش در خیابانها نیز مواجه است.
مفهومی که بر عمق خطرات این حرکت میافزاید و آنها را صد چندان میکند.
میتوان اینطور بیان کرد که جدای از خطرات طبیعی که در یک اغتشاش وجود دارد و حتی با استفاده از جدیدترین فناوریها و تجهیزات هم از بین نمیرود؛ اما دشمنان ایران با طراحیهایی مثل تزریق اسلحه به اشرار، آموزش مجازی به اوباش برای برخورد با یگان ویژه، اعزام لیدرهای آموزش دیده به متن آشوب و حمایت از عملیات جنگ روانی -که همگی از قبل انجام شدهاند-؛ بر عمق خطرات یک اغتشاش و تلفات آن میافزایند.
و از همین رو بود که در اغتشاشات آبان امسال با اینکه مدت درگیریها کوتاه بود اما متأسفانه تلفاتی بیشتر از فتنه 88 و حتی فتنه دیماه 96 به نظام و مردم وارد شد.
چه اینکه مردم دیدند اشرار و اوباش چگونه در قضایای اخیر با دست پر به خیابان آمدند؛ برای حمله به تأسیسات "دستگاه هوابرش" هم داشتند و چگونه برخی از بیگناهان در پروژه کشتهسازی؛ از پشت سر و با فشنگ کلتهای کوچک کشته شدند.
در این باره البته این سؤال نیز به شدت در هر ذهنی پر رنگ است که چرا عدهای با علم به تمام این خطرات اما با مردم از ضرورت اعتراض خیابانی گفتند و چرا پیوستهای عقلانی لازم برای اصلاح قیمت سوخت از سوی کسانی در دولت انجام نشد؟!
درباره وقوع اغتشاش البته بایستی به خصلتهای ژئوپولتیک هم توجه داشت.
منطقه غرب آسیا (منطقه ما) به لحاظ سیاسی، فعلا اقتضائات مناطقی مثل اروپا یا آمریکای شمالی را ندارد.
و از همین روست که شاهدیم اعتراضات در عمده کشورهای منطقه به آشوب و کودتا میرسد، برخی معترضان نه تنها پرچم کشورشان را حمل نمیکنند بلکه آنرا میسوزانند، پلیس و قانون آنطور که باید از سوی معترضان مورد احترام نیست و برخی سلبریتیها و مراجع اجتماعی نیز به جای حمایت از قانون و کشور؛ بهفرموده خارج از مرزها حرکت میکنند.
و این خصلتها به سادگی موجب بالا رفتن تلفات یک اغتشاش میشود.
کارشناسان معتقدند اعتراض در کشورهای غرب آسیا یا از طریق انقلاب به معنای خیزش یک ملت علیه حکومتی نامشروع و غیرقانونی ممکن است (مثل انقلاب اسلامی ایران) و یا صرفا از مسیر «صندوق رأی». و غیر از این دو راه؛ حرکت اعتراض خیابانی و حمایت خواص یک کشور از این اعتراضات میتواند مردمان یک کشور را وارد یک دوره بلند مدت "ناامنی فراگیر" کند. نتیجهای شبیه به تجربیات افغانستان و عراق و سوریه!
برای ملموستر شدن دردناکی تبعات یک اعتراض خیابانی بایستی به این نکته تحلیلی در اغتشاشات آبانماه 98 دقت داشته باشیم که نظام جمهوری اسلامی و نیروهای امنیتی کشور در 2 روز ابتدای حادثه حتی با اعتراضات مماشات کردند و تا ساعتها پس از تأکید رهبر انقلاب بر ضرورت جدا شدن صفوف مردم از اغتشاشگران نیز این مماشات و تحمل ادامه یافت. اما طبیعت خشونتبار اعتراض خیابانی، طراحی دشمن خارجی و دستهای نفوذی در داخل باعث وقوع خسارت و تلفات شد.
چهرههای اصلاحطلب در ایران (که بعضا سوابق امنیتی هم دارند) جدای از عدم طرح مقولات گفته شده با مردم و تأکید مداوم بر اعتراض خیابانی؛ البته درباره مانیفست اعتراض در اروپا و آمریکا هم با مردم صحبت نمیکنند و نمیگویند که آن اعتراضات با مبنای «رساندن شکایت از یک تصمیم یا مسئول به پیشگاه قانون و حاکمیت» است نه با مبنای شعار دادن مخالفان علیه حکومت!
(هانا آرنت در کتاب "انقلاب" بصورت مبسوط این مفهوم را توضیح میدهد)
و از همین روست که شاهدیم علیرغم تمایل وزارت کشور برای اعطای مجوز به تجمعات قانونی و اعطای دهها مجوز تاکنون[3] اما این تجمعات مورد اشاره رسانههای اصلاحطلب قرار نمیگیرند و احزاب چپ نیز تمایلی برای دریافت مجوز تجمع قانونی محدود ندارند.
شاید به این دلیل که تمایلات اصلی آنها در چارچوب قانون به هدف نمیرسد…
***
با "ضارب کودک کار" چه کنیم؟
به تازگی فیلمی در فضای مجازی منتشر شد که در آن یک جوان در حالی که دوستش مشغول فیلمبرداری از اوست، یک کودک کار را داخل یک سطل زباله میاندازد.
این ویدئوی دردآور، موجی از انتقادات مردم و مراجع اجتماعی را در رسانههای مختلف در پی داشت و سبب جریحهدار شدن افکار عمومی شد.
در پی انتشار این ویدئو، فرد کودکآزار و مباشر او بلافاصله توسط سازمان اطلاعات سپاه پاسداران دستگیر شدند و فیلم عذرخواهی مجرم نیز توسط رسانهها منتشر شده است.
سؤالی که وجود دارد اینست که آیا میتوان با یک روش عقلانی جلوی این رفتارها را برای همیشه گرفت؟!
*بدیهیست که مقولاتی مثل فساد و جرمهای مختلف هرگز تابعی از حتی سختترین قوانین و مجازاتها نیستند بلکه تابع نفس انسانهای مجرم هستند و در هر حکومتی و هر زمانی امکان وقوع آنها وجود دارد.
اما در نظر گرفتن یک مجازات عقلانی و البته در کنار جمع کردن بستر این رخدادها میتواند کمک شایانی به کاهش مواردی مثل فساد و یا این قبیل کودکآزاریها داشته باشد.
قابل تأمل است که چندی قبل و در جریان انتشار یک ویدئو از شروری که معتادان و خیابانخوابها را آتش میزد نیز اگرچه همچون ماجرای اخیر شاهد دستگیری مجرم بودیم اما به نظر میرسد برخورد اقناعی لازم با این فرد با عنایت به توجیه افکار عمومی صورت نگرفت.
و یا همینطور آن پیمانکار شهرداری در یکی از شهرهای کشور که کودک کار افغانی را مجبور به خوردن گُل کرد و افکار عمومی تنها خبری که از فرجام این قضیه شنید، اظهارات شهرداری مبنی بر اخراج این فرد و دلجویی از کودک مذکور بود![4]
مثال دیگر این قضیه اعدام مهآفرید خسروی و درمنی از مفسدان اقتصادی است که علیرغم این تصمیم اسلامی و متمدنانه از سوی حاکمیت اما کسانی در جناح چپ با استفاده از عدم رعایت پیوستهای روانی مسئله؛ مشغول محکومسازی نظام به فساد هستند!
تصور میشود، عدم در نظر گرفتن "اقناع" در مجازاتهای این افراد و اجرا نشدن پیوستهای روانی پس از ورود نهادهای نظارتی و قضایی به این مسائل، ناراحتی بیشتر مردم و البته سوء استفاده عدهای را در قبال رخدادهایی مثل مورد اخیر سبب شده است.
البته مجددا تأکید میشود که جرم و فساد در سختگیرانهترین حالات نیز وقوع مییابند اما میتوان با رعایت پیوستها، به مردم و افکار عمومی این آرامش همیشگی را داد که نظام اسلامی برای حفظ امنیت مردم و اهمیت روان یکایک شهروندان کشور از همه دلسوزتر است.
***
"سلبریتیهای سیاه" مزد بیانیه خود را گرفتند
محمدباقر نوبخت رئیس سازمان برنامهوبودجه کشور با صدور یک دستور فوری با کاهش معافیت مالیاتی هنرمندان در لایحه بودجه ۹۹ مخالفت کرده است.
به گزارش دانا، بر این اساس "تمامی فعالیتهای انتشاراتی و مطبوعاتی، فرهنگی و هنری دارای مجوز از وزارت ارشاد" کماکان از معافیت کامل برخوردارند. جالب اینجاست که فعالیت بازیگران و سلبریتیها نیز ذیل این قانون تعریف شده است.
این در حالی است که برخی بازیگران و هنرمندان با درآمدهای چند صد میلیونی و میلیاردی از پرداخت مالیات معاف هستند اما کارگران و کارمندانی که حقوق آنها بالای ۲ میلیون و ۷۵۰ هزار تومان است باید ۱۰ درصد مالیات پرداخت کنند.
وزیر فرهنگ از دیگر مدافعان سرسخت باقی ماندن معافیت مالیاتی سلبریتی هاست.[5]
*این خودشیرینی مالیاتی غیرلازم دولت برای سلبریتیها در حالی است که جمعی از هنرمندان سیاهنما به تازگی در بیانیهای با اشاره به اغتشاشات اخیر در کشور؛ بصورت ضمنی از اعتراضات خیابانی حمایت کرده و نظام اسلامی را متهم به رواداری خشونت علیه مردم کردند.
آنها در این بیانیه سیاه همچنین حکومت خود را متهم به محرومسازی مردم از ابتدایی ترین حقوق انسانی! کردهاند و تأکید دارند که صدای اغتشاش در ایران در تاریخ ماندگار خواهد ماند.[6]
دستور نوبخت پس از بیانیه این سلبریتیهای سیاه در حالی است که برخی تحلیلگران به تازگی و پس از اغتشاشات اخیر در کشور گفتند که در جریان آشوبها و عدم اجرای پیوستهای عقلانی بنزین دستی در کار است تا مردم را عصبانی کند و حتی خطر نفوذ وجود دارد.[7]
در واقع سؤال بدبینانه اینجاست که چه دستی در کار است که هم در ماجرای بنزین اثر انگشتش دیده میشود و هم به سلبریتیهای سیاهنمایی که از حامیان شماره یک آقای روحانی در ایام انتخابات بودهاند، شعار "تا 1400 با روحانی" میدادهاند و اکنون هم پشت اعتراضات خیابانی ایستادهاند؛ حاتمبخشی گسترده مالیاتی میکند؟!
بیانیه سلبریتیهای مذکور البته با موجی از مخالفت در میان برخی از هنرمندان دیگر کشور مواجه شده است.
کارن همایونفر، آهنگساز مشهور کشورمان در واکنش به این بیانیه نوشته است:
«دوست عزیزی که همزمان هم با ایران اینترنشنال و منو تو مصاحبه میکنی بعدش هم با تلویزیون داخل، دوازده میلیارد با شهرداری قرارداد میبندی حق نداری بیانیه در مورد مردم بدهی.
ایران اگر سیاه است تو سپیدش کن. شما که عاشق کلید بودی احتمالا اکنون فهمیدهای سوراخ کلید کجا بود. دقیقا کجا بود.
ایران اگر سراسر سیاه و ویران شود باز مردم اینجا هستند شما که پاسپورتت آماده است برو. اینجا هوا هم نباشد من خفگی را با جان میپذیرم.»[8]
رضا صادقی، موزیسین و از خوانندگان کشورمان نیز در یک پست اینستاگرامی خواستار شادیبخشی هنرمندان به مردم شده و تأکید کرده است که درد را نمیتوان با درد درمان کرد.[9]
وبلاگ مشرق نیز پیش از این در گزارشهای مختلف خود به مخاطبان پیرامون انتقادات تند سلبریتیها از کشور، بر این استدلال صحّه گذاشته بود که اگر وضعیت ایران، آنطور که برخی هنرمندان میگویند بد است و مثلا به "آفریقا" شبیه شده؛ پس چرا این افراد مثل "خانم گلشیفته فراهانی" از ایران نمیروند و کشور دیگری را برای زندگی و کار انتخاب نمیکنند؟!
این پرسش استدلالی به وضوح نشان میدهد که حرفهای شداد و غلاظ این افراد علیه مردم و جامعه ایرانی با واقعیت منطبق نیست…
***
1_ mshrgh.ir/1013420
2_ mshrgh.ir/1013420
3_ https://aftabnews.ir/fa/news/622667
4_ https://www.asriran.com/fa/news/649211
5_ http://dana.ir/1551566
6_ https://www.didestan.com/video/m8knDgpV
7_ mshrgh.ir/1015533
8_ mshrgh.ir/1015685
9_mshrgh.ir/1015533